برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

روانشناسی شناختی و طراحی تجربه کاربری – قسمت اول

طراحی تجربه کاربری در مورد فهمیدن آدمهاست. در مورد اینکه ببینیم خواسته هایشان چیست؟ نیازها و انتظاراتشان را دریابیم و رفتارشان را پیش بینی کنیم.
در اینصورت است که شما قادرید تجربه کاربر را مدیریت کرده و محصول یا سرویسی را به گونه ای ایجاد کنید که مصرف کننده را به نتیجه ای که انتظار دارید هدایت کند.
فهمیدن نکات بالا نیاز به دانش عمیق روانشناسی کاربر دارد و اگر فکر می کنید هیچ ارتباطی بین روانشناسی و دیزاین تجربه کاربر وجود ندارد اشتباه می کنید!
البته خبر خوب اینست که نیازی نیست شما یک روانشناس باشید اما مهم است که از شاخه ای از آن به نام “روانشناسی شناختی” تا حدی اطلاع داشته باشین چرا که می تواند به کیفیت طراحی شما کمک کرده و در ایجاد تجربه ای بهتر برای کاربرانتان سودمند باشد.

 

Retention Theory (نظریه بازگشت)

برای برای افزایش تعداد کاربران و وفاداری آنها نیاز به مجموعه فعالیت­هایی است که یک محصول یا سرویس باید انجام دهد.
وقتی کاربر برای اولین بار وارد سایت شما می شود انتظار دارید که قبل از رفتن به صفحه بعدی مدت زمان مشخصی در این صفحه بماند و این موضوع بستگی به این دارد که چگونه می توانند اطلاعاتی را که می بینند، درک کنند. بنابراین اگر می خواهید کاربران سریعتر به مرحله بعدی بروند تا جاییکه می توانید صفحه را بهینه کنید. بر طبق این نظریه یک فرد تمرکز خود را فقط تا مدت زمان تخمین شده ای حفظ می کند و با ورود اطلاعات اضافی تمرکز او کمتر هم می شود. در طراحی تجربه کاربری این نظریه می تواند بر مدت زمان تعامل کاربر با محصول تاثیر بگذارد. بنابراین دیزاینر باید این موارد را در نظر بگیرد:

– برآورد اطلاعات مفید و ضروری
– تعیین چارچوب زمانی که کاربر آن اطلاعات را دریافت می کند.
– پیش بینی موارد احتمالی که مانع دریافت اطلاعات موثر توسط کاربر می شود. (مثل فونت، رنگ، موقعیت عناصر در صفحه و …)

در اینصورت می توانید اطمینان حاصل کنید که کاربرانی که برای بدست آوردن آن ها سخت تلاش کرده اید در کنار شما خواهند ماند، تجربه عالی دارند و همچنان از محصولات شما استفاده می کنند.

customers return
The Serial-Position Effect (اثر موقعیت ترتیبی)

اثر موقعیت ترتیبی نظریه ای است که توسط هرمان ابینگهاوس(Herman Ebinghouse) روانشناس آلمانی در سال 1985 مطرح گردید و بطور ساده به این موضوع می پردازد:
“اطلاعاتی که در ابتدا و انتها ارائه می شوند بهتر بخاطر سپرده می شوند”.
یعنی موقعیت یک آیتم در یک مجموعه بر دیده شدن آن توسط کاربر موثر است.
آزمایش های متعدد نشان داده است که وقتی افراد لیستی از کلمات را دریافت می کنند، فقط می توانند اولین و آخرین کلمات را به خاطر آورند. این پدیده را اثر موقعیت سریال می نامند. این یک نظریه رایج روانشناسی شناختی است و در طراحی UX نیز رایج است.
این نظریه، تمایل ما را برای به خاطر سپردن اولین و آخرین مورد از مجموعه موارد مشابه توصیف می کند، در حالی که موارد میانی اغلب بدون توجه باقی می مانند. این نظریه به دو اصل به نام اصل تقدم (توانایی به خاطر سپردن اولین مورد موجود در لیست) و اصل تاخر (هنگامی که افراد می توانند تنها آخرین مواردی را که مشاهده کرده اند، به خاطر بیاورند) تقسیم بندی می شود.

نظریه موقعیت یابی سریال چه تاثیری بر طراحی UX دارد؟

این نظریه، سیستم بصری ای را که مردم به آن عادت دارند، توصیف می کند. بنابراین، می توانید از این نظریه استفاده کنید تا طراحی خود را کاربر پسندتر کنید.
همچنین از این نظریه برای ایجاد ترافیک در مواردی که فروش ضعیفی دارند با قرار دادن آنها در موقعیت اول و آخر استفاده کنید. با این حال، ابتدا با تیم بازاریابی مشورت کنید تا دریابید که آیا مشکلات دیگری وجود ندارد که بر عملکرد ضعیف فروش این محصولات تأثیر بگذارد.
بسیاری از طراحی های برندهای موفق مثل apple, Electronic Arts و Nike از این اصل برای تجربه کاربری بهتر استفاده کرده اند.

The Serial-Position Effect